وقتی یار قدر یار را نداند، غریبه جفت شیش می آورد... پرنده ای که رفت،بگذار برود... هوای سرد بهانه است... هوای دیگر در سر دارد... شیشه باش... شکستی ، تیز شو... مـــــثل همــــــــــیشه برای تو میــــنویسم... تورا نميدانم ولي من مخاطب خاص دارم... تاحالا شده یه روزی یکمی دلت بگیره؟ یکی از قناری های تومحلتون بمیره؟ تاحالا شده روگونت اشک تنهایی بباره؟ یه نفر برای قلبت خبر تلخی بیاره؟ تا حالا شده بی علت بگیره دلت بهونه؟ دلت عاشق کسی شه،که بهت بگه دیوونه؟ تا حالا شده که یارت قدرعشقتو ندونه؟ برای جدایی از تو بگیره هزار بهونه؟
تو به نیــــت هر که دوست داری بخـــــــوان!!!
ميدانم كه نميخواني !
ميدانم كه نميداني !
حتي مي دانم كه گوش هم نميدادي !
ولي من ميدانم كه
هنوزم همانم كه دوستت داشت !
اما
كمي شكسته تر ..
گاهی دلنوشته هایم تلخ و گزنده میشوند
چِه کُنم دِلم پُرِاست ...
تو به دل نگیر....
قالب جديد وبلاگ پيچك دات نت |